مالیات بر ارزش افزوده عبارت است از نوعی مالیات غیر مستقیم بر مصرف (مالاً بر هزینه) که به طور غیر انباشته بر کلیه مراحل تولید و توزیع خصوصی کالا و خدمات تعلق می گیرد.
این مالیات همانگونه که از نام آن بر می آید بر ارزش افزوده بسته می شود.پس نخست باید دید ارزش افزوده به چه معنی است.
یک موسسه تجاری که کالا یا خدماتی را عرضه می دارد و به فروش می رساند معمولاً برای تدارک همان کالا یا خدمات،خود مبالغی را صرف خرید کالاها یا خدمات واسطه ای می نماید.مثلا موسسه ای که اتومبیل تولید می نماید قطعا باید برای این کار مواد خام و بعضی اجزای نیمه تمام و ساخته شده را خریداری کند و در ساخت اتومبیل به کار برد،و در عین حال از خدمات و امکانات معینی نظیر مهارتهای کارکنان،محل کار،ماشین آلات،امکانات مایل و غیره بهره جوید.اگر از عایدات فروش کالا یا خدمایی که یک موسسه به مشتریان عرضه می کند بهای کالا ها و خدمات واسطه ای صرف شده به همین منظور را کسر کنیم،ارزش افزوده به دست می آید.
اگر موضوع را در کل مملکت در نظر بگیریم آنگاه مجموع ارزش های افزوده یک جامعه برابرخواهد بود با ارزش کلیه معاملات واسطه ای قبل از هر یک از آنها.با کمی دقت متوجه می شویم که مجموع ارزشهای افزوده با این حساب عبارت خواهد بود از همان مبالغی که تحت عناوینی نظیرحقوق نیروی کار،بهره پول،اجاره محل،استهلاک اموال پرداخت شده به علاوه مجموع سودهای حاصل برای افراد و موسسات می باشد.
همین عوامل در مجموع چیزی را بوجود می اورند که به نام تولید ناخالص ملی یک کشورمعروف است.پس ارزش افزوده از سویی برابر است با مجموع معاملات پس از کسر معاملات واسطه ای،و از سوی دیگر مساوی است با تولید ناخالص ملی.علاوه بر این اگر مراحل مختلف تولید نهایی یک کالا،مثلا کفش،را در نظر بگیریم یعنی وضعیت تولید کننده و فروشنده پوست،کارخانه تولید چرم،کارخانه تولید کفش و کفش فروش را بررسی کنیم،صاحبان هر یک از این مشاغل برای خود ارزش افزوده ای دارند که عبارت است از تفاوت بین قیمت فروش کالای همان شخص منهای آنچه صرف تدارک همان کالا نموده است.اگراین ارزش های افزوده را با هم جمع کنیم مجموع آنها مساوی خواهد بود با قیمت فروش کفش آماده به مصرف کننده نهایی-پس مجموع ارزش های افزوده با مجموع قیمتهای نهایی کالا هم برابر است.
با توجه به همه این برابری ها می توانیم فرمول زیر را داشته باشیم:
ارزش افزوده =(کل معاملات منهای معاملات واسطه ای)=قیمت فروش نهایی=تولید
ناخالص ملی =(هزینه حقوق + بهره + اجاره + استهلاک + سود)
حال که ارزش افزوده به شرحی که در فومول فوق دیدیم با هزینه حقوق،بهره،اجاره،استهلاک و سوداز طرفی و کل معاملات منهای معاملات واسطه ای از طرف دیگر برابر است،پس برای تعیین مالیات بر ارزش افزوده می توانیم نرخ مالیاتی را روی هر یک از این دو ترکیب به کار بندیم.ولی روش متداول در جهان استفاده از ترکیب دوم است. بدین معنی که نرخ مالیاتی را روی صادره های موسسه یعنی کالاها یا خدمات عرضه شده اعمال نموده سپس از رقم حاصل مالیات متعلق به خدمات و کالاهای وارده و واسطه ای را کسر می کنند و مالیات قابل پرداخت به دست می آید.
ترجیح این روش از طرفی به خاطر سهولت عمل است،زیرا به سادگی می توان مالیات متعلق را در صورت حسابهای فروش محاسبه و منعکس نمود.از سوی دیگر کنترل و حسابرسی مالیاتی برای ماموران تشخیص در این روش آسانتر است.ضمنا اگر سیستم مالیاتی مربوط چند نرخی باشد استفاده از این طریقه با سهولت بیشتری همراه خواهد بود.اجرای این روش سبب می شود که مودیان ناگزیر از نگهداری صورت حسابها و مدارک معاملات خود شوند که سامان بیشتر نظام مالیاتی را به دنبال خواهد داشت.
در روش مذکور مالیات همه معاملات با نرخ یا نرخهای مقرر و بدون توجه به نهایی یا واسطه ای بودن کالاها محاسبه می شود و پس از کسر مالیاتهای پرداختی قبلی تفاوت حاصل به سازمان مالیاتی داده می شود.