این فصل از پنج بخش زیر تشکیل شده است:
افزایش رقابت در بازارهای داخلی و خارجی، تولید کنندگان را بر آن داشته تا ساختار هزینه های خود را بهتر بشناسند. علاوه بر این، ساختار هزینه بسیاری از تولیدکنندگان در دهه گذشته با تغییرات چشمگیری مواجه بوده است. در گذشته تولیدکنندگان تعداد نسبتا کمی از محصولات را تولید می کردند که تفاوت عمده ای از لحاظ پشتیبانی تکنولوژیک با یکدیگر نداشتند. در این گونه واحدهای تولیدی، هزینه دستمزد با اهمیت ترین عامل در ساختار هزینه محسوب می گردید. اما امروزه تعداد محصولات زیادتر شده و پیچیدگی محصولات بیشتر می باشد و از لحاظ نیاز به پشتیبانی تولید متفاوت هستند. ضمن این که امروزه دستمزد کم اهمیت ترین جزء هزینه تولید محسوب می شود و هزینه های سربار ساخت از اهمیت بیشتری برخوردار شده اند. با توجه به تمامی موارد مذکور در بالا، تولید کنندگان ناگزیرند که سیستم هزینه یابی بر مبنای حجم (هزینه یابی سنتی را مورد تجدید نظر قرار دهند و به سوی سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت ( ABC ) حرکت کنند.
نکته 1: هزینه یابی سومین عنصر از هزینه های تولید (سربار ساخت)، دشوارترین مرحله هزینه یابی و محاسبه بهای تمام شده واحد محصول می باشد.
نکته 2: در سیستم هزینه یابی سنتی تنها از یک مبنای تخصیص در سطح واحد محصول (عمدتأ ساعات کار مستقیم برای تسهیم هزینه های سربار بین محصولات مختلف استفاده می شود که این موضوع باعث تحریف در هزینه های سربار گزارش شده می شود. سیستم هزینه یابی سنتی به نحوی منظم به اندازه گیری بیشتر از واقع هزینه محصولات بزرگ از لحاظ اندازه و اندازه گیری کمتر از واقع هزینه محصولات کوچک از لحاظ اندازه گرایش دارد.
این سیستم همچنین هزینه های سربار محصولات با حجم تولید کم ولی با فناوری بسیار پیچیده و زمان بر را کمتر از واقع و هزینه های سربار محصولات با حجم تولید زیاد ولی با فناوری بسیار ساده را بیشتر از واقع محاسبه و گزارش می کند.
انحرافات ایجاد شده در استفاده از سیستم هزینه یابی سنتی به شرح جدول زیر می باشد.
شرح | نوع و ویژگی های محصول | نوع انحراف ایجاد شده |
حجم تولید | حجم کم |
هزینه کم برآورد شده و سربار کمتری به محصول تخصیص حجم کم یافته است |
حجم زیاد |
هزینه زیاد برآورد شده و سربار بیشتری به محصول حجم زیاد تخصیص یافته است. |
|
اندازه محصول | حجم کم | هزینه کم برآورد شده است. |
حجم زیاد | هزینه زیاد برآورد شده است. | |
پیچیدگی محصول | کوچک | هزینه کم برآورد شده است. |
بزرگ | هزینه زیاد برآورد شده است. | |
نیازمندی های محصول به مواد اولیه |
نیاز مند قطعات زیاد و منحصر به فرد است که هزینه کم برآورد شده است |
هزینه کم برآورد شده است. |
نیازمند قطعات کم و معمولی است و در تولید محصولات زیادی به کار می رود | هزینه زیاد برآورد شده است. | |
نیازمندی های محصول | نیازمند تنظیم زیاد، زمان بر و پیچیده است | هزینه کم برآورد شده است. |
هزینه یابی بر مبنای فعالیت در سیستم هزینه یابی سفارش کار و هزینه یابی مرحله ای به کار گرفته می شود.. در هزینه یابی بر مبنای فعالیت به جای محصولات، فعالیت ها منابع (هزینه ها را مصرف می کنند و محصولات در نتیجه انجام فعالیت ها، تولید می شوند، لذا در این سیستم ردیابی هزینه ها از منابع به فعالیت ها و سپس از فعالیت ها به محصولات بر اساس یک مبنای معقول می باشد.
جهت اجرای هزینه یابی بر مبنای فعالیت باید چهار مرحله زیر طی شود :
تعریف فعالیت به فعالیت عبارت از رویداد یا عملی است که محرک و عامل هزینه می باشد. انواع فعالیت های تولیدی- برخی از فعالیت ها در یک مؤسسه تولیدی عبارتند از:
طراحی و برنامه ریزی تولید، آماده سازی ماشین آلات، تنظیم و راه اندازه ماشین آلات، ماشین کاری، بسته بندی، صدور مواد به تولید، کنترل کیفیت. بازرسی، جابه جایی مواد، انجام سفارش، انتقال کالا، انجام تعمیرات خط تولید و...
طبقه بندی مراکز فعالیت - مراکز فعالیت در یک کارخانه به چهار گروه زیر تقسیم می شود :
در هزینه یابی سنتی محرکهای هزینه مرتبط با حجم نظیر ساعات کار مستقیم، ساعات کار ماشین آلات و تعداد تولید تنها عوامل رخداد هزینه تلقی می شوند در صورتی که در هزینه یابی بر مبنای فعالیت، محرکهای هزینه مرتبط با فعالیت ها دارای اهمیت می باشند. در این مرحله فعالیت ها در چرخه تولید به دو گروه زیر تقسیم می شود:
ا- فعالیت های دارای ارزش افزوده ( ارزش افزا) - در یک مؤسسه تولیدی، فقط فعالیتهای تولید در زنجیره تولید، ارزش افزا می باشند مانند ماشین کاری، برش، پرس کاری، سوراخ کاری، جوشکاری و
۲- فعالیت های فاقد ارزش افزوده (هزینه افزا) - در یک مؤسسه تولیدی، بقیه فعالیت ها به غیر از فعالیت های تولید، به عنوان فعالیت های هزینه افزا طبقه بندی می شوند، مانند انبارداری، حمل مواد اولیه، کنترل کیفیت و بازرسی، آماده سازی ماشین آلات، تنظیم و راه اندازی ماشین آلات و ...
فعالیت های دارای ارزش افزوده به کارایی چرخه تولید اشاره دارد، بنابراین با پیش بینی زمان مورد نیاز در هر فعالیت می توان کارایی چرخه تولید را از طریق فرمول زیر محاسبه کرد:
فعالیت های ارزش افزا + فعالیتهای هزینه افزا / فعالیت های ارزش افزا=کارایی چرخه تولید
در این مرحله جهت محاسبه نرخ عامل به وجود آورنده هزینه باید سه مرحله زیر طی شود:
الف - هزینه های سربار مستقیم بر حسب مراکز فعالیت شناسایی و به حساب مرکز مربوطه تخصیص یابد.
ب-هزینه های عمومی کارخانه بر اساس مناسب ترین مبنا بین مراکز فعالیت تسهیم می شود و اقدام به محاسبه نرخ سربار فعالیت در این مرحله می شود. (تسهیم اولیه)
ج - با توجه به نرخ سربار فعالیت در مرحله دوم، هزینه های سربار به تولید تخصیص داده می شود. (تسهیم ثانویه)
جهت تخصیص هزینه های سربار به تولید در مرحله تسهیم ثانویه باید مناسب ترین محرک هزینه انتخاب شود. در انتخاب محرک هزینه. سهولت ردیابی و میزان تأثیر فعالیت مورد نظر در مصرف منابع دو عامل اصلی می باشند.
نمونه هایی از محرکهای هزینه در مراکز فعالیت به شرح زیر است:
مثال) کارخانه ی تولیدی کاوه دو نوع گاو صندوق لوکس و معمولی تولید می نماید. پیش بینی هزینه های مراکز فعالیت در تیرماه به شرح زیر است:
محصول | دفعات استقرار | دفعات دستور ساخت | ساعت کار ماشین |
لوکس | 20 | 6 | 30,000 |
معمولی | 5 | 4 | 10,000 |
هزینه سربار(ریال) | 20,000 | 30,000 |
در سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت (Activity - Based Costing - (ABC به جای محصولات، فعالیت ها منافع (هزینه ها) را مصرف می کنند و محصولات در نتیجه انجام فعالیت ها تولید می شوند. لذا در این سیستم ردیابی هزینه ها به فعالیت ها و سپس از فعالیت ها به محصولات بر اساس یک مبنای معقول می باشد. روش بکار گیری سیستم ABC شامل دو مرحله ای است که منتج به تخصیص هزینه سربار به محصولات یا خدمات تولیدی می شود :
مرحله اول، فعالیت های عمده شناسانی و به تناسب منابعی که در هر فعالیت مصرف شده، هزینه سربار ساخت به آن فعالیت تخصیص می یابد.
مرحله دوم: پس از تخصیص سربار ساخت در مرحله اول، محرک های هزینه مناسب و مربوط به هر یک از فعالیت ها تشخیص داده می شود و هزینه سریار ساخت مربوط به هر یک از فعالیت ها به نسبت تعداد مصرف محرک هزینه در هر یک از خطوط تولید به این خطوط تخصیص داده می شود.
تعداد دفعات استقرار 25=5+20
هزینه سربار هر دفعه استقرار 800=25 / 20,000
تعداد دفعات دستور ساخت 10=4+6
هزینه سربار هر دفعه دستور ساخت 3,000 = 10 / 30,000
سربار ساخت گاوصندوق معمولی 16,000=(3,000*4)+(800*5)
حسابداری سنجش مسئولیت به سیستمی از حسابداری اطلاق می گردد که اطلاعات مالی لازم در مورد عملکرد قسمت های مختلف یک سازمان را گردآوری نموده و در اختیار مدیران سطوح بالا قرار می دهد. این سیستم امکان ارائه گزارش عملکرد واحدهای تحت مسئولیت مدیران تابعه را در قالب اعداد و ارقام برای ارزیابی عملکرد آنها به مدیران سطوح بالا فراهم می سازد. این گزارشات شامل درآمدها و هزینه های قابل کنترل هر یک از مدیران واحدها می باشد. لذا درآمدها و هزینه هایی که تحت کنترل مدیر خاصی نمی باشند در ارائه گزارش فوق منظور نمی شود.
عمدتا گزارش ارائه شده در حسابداری سنجش مسئولیت یکی از دو فرم زیر را خواهد داشت:
مرکز مسئولیت، یک واحد سازمانی مشخصی است که به وسیله شخص معینی با عنوان سازمانی مدیر اداره می شود و مدیر رده بالاتر تمایل دارد نتایج عملکرد او را مورد ارزیابی قرار دهد. در رابطه با سنجش مسئولیت چهار مرکز مسئولیت به شرح زیر وجود دارد:
ا- مراکز مسئولیت هزينه - در این مراکز، مدیر بر روی هزینه های منظور شده کنترل داشته و عملکرد او نیز از طریق چگونگی اعمال کنترلش به هزینه ها ارزیابی می گردد. مدیر در مرکز هزینه نسبت به انحرافات ایجاد شده ناشی از هزینه های تحقق یافته در مقایسه با هزینه های بودجه شده پاسخگو است مانند مدیر تولید، مدیر کارگزینی، رئیس حسابداری.
۲- مراکز مسئولیت در آمد. در این مراکز، مدیر در رابطه با انحرافهای درآمد تحقق یافته در مقایسه با درآمدهای بودجه شده پاسخگو می باشد. مانند مدیر فروش.
۳- مراکز مسئولیت سود - در این مراکز، مدیران مسئولیت ایجاد درآمد و برنامه ریزی و کنترل هزینه ها را دارند. هدف مدیران مراکزود به حداکثر رساندن سود خالص است، مانند شعبه های متمرکز در یک واحد تجاری.
۴- مراکز مسئولیت سرمایه گذاری - در این مراکز، مدیران نه تنها مسئول ایجاد درآمد و برنامه ریزی و کنترل هزینه ها می باشند، بلکه برای تحصیل، په کارگیری و از رده خارج کردن تجهیزات و ماشین آلات به منظور کسب حداکثر بازدهی از سرمایه به کار گرفته شده. مسئول می باشند. مانند شعبه های غیر متمرکز در یک واحد تجاری.
یکی از وظایف حسابداری سنجش مسئولیت انحراف سنجی نتایج عملکرد واقعی با بودجه به منظور ارزیابی انحراف کارایی، انحراف اثر بخشی و سنجش مسئولیت مدیران می باشد.
انحراف کارایی عبارت است از رابطه بین منابع مصرف شده و محصول تولید شده. به عبارت دیگر منظور از کارایی این است که از منابع موجود به چه نحوی استفاده شده است. در کارایی به بهای تمام شده یک واحد محصول تأکید می شود و برای محاسبه انحراف کارایی از فرمول زیر استفاده می شود:
بهای تمام شده یک واحد محصول واقعی - بهای تمام شده یک واحد محصول بودجه ای = انحراف کارایی
برای محاسبه درصد تغییر کارایی از فرمول زیر استفاده می شود:
=درصد تغییر کارایی
بهای تمام شده یک واحد محصول بودجه ای/بهای تمام شده یک واحد محصول واقعی - بهای تمام شده یک واحد محصول بودجه ای
اثر بخشی عبارت است از میزان رسیدن به هدف های کمی پیش بینی شده در بودجه، به عبارت دیگر منظور از اثر بخشی این است که تا چه میزان به هدف های تعیین شده رسیده ایم. در اثر بخشی به تعداد تولید محصول تأکید می شود و برای محاسبه انحراف اثر بخشی از فرمول زیر استفاده می شود:
تعداد تولید بودجه ای - تعداد تولید واقعی = انحراف اثر بخشی
برای محاسبه درصد تغییر اثر بخشی از فرمول زیر استفاده می شود:
تعداد تولید بودجه ای-تعداد تولید واقعی=درصد تغییر اثر بخشی
متداول ترین روش های ارزیابی مراکز سود عبارتند از:
در این روش رابطه سود عملیاتی و فروش مورد ارزیابی قرار می گیرد. برای محاسبه نرخ بازده فروش از فرمول زیر استفاده می شود:
فروش / سود عملیاتی = نرخ بازده فروش
در این روش به ارزیابی کارایی عملکرد مدیر مرکز سود در به کار گیری دارایی های عملیاتی پرداخته می شود. برای محاسبه گردش سرمایه از فرمول زیر استفاده می شود:
کل دارایی های عملیاتی / فروش=گردش سرمایه
یکی از عوامل مؤثر بر عملکرد مدیران قسمت ها و تعیین سود آور ترین مرکز سرمایه گذاری محاسبه نرخ بازده سرمایه گذاری است. نرخ بازده سرمایه گذاری نرخی است که مدیران از دارایی های تحت سرپرستی خود کسب نموده اند.
= نرخ بازده سرمایه گذاری
دارایی های عملیاتی / سود عملیاتی ⇒ (دارایی های عملیاتی / فروش) * (فروش / سود عملیاتی)
در این روش حداقل نرخ مطلوب بازده سرمایه گذاری را میزان قرار داده و چنانچه خالص در آمد عملیاتی تحصیل شده، از حداقل بازده مطلوب دارایی های عملیاتی بیشتر باشد، سود اضافی حاصل می گردد. این روش در مقایسه با روش نرخ بازده سرمایه گذاری، از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا هدف مدیران به حداکثر رساندن سود اضافه است نه فقط بالا رفتن نسبت بازده سرمایه گذاری. در واقع سود اضافی عبارتست از خالص در آمد عملیاتی یک مرکز سرمایه گذاری مازاد بر حداقل بازده مطلوب مورد انتظار از دارایی های عملیاتی آن مرکز.
برای محاسبه سود اضافی از فرمول زیر استفاده می شود:
متوسط دارایی های عملیاتی * (حداقل نرخ بازده مطلوب - نرخ بازده سرمایه گذاری )= سود اضافی
روش ارزش افزوده اقتصادی نوعی روش پسمانده سود می باشد که در سال های اخیر کاربرد پیدا کرده است. ارزش افزوده اقتصادی با اندازه گیری سود پس از کسر بازده مورد انتظار سهامداران، سوددهی اقتصادی را بیان می کند. بهبود در ارزش افزوده اقتصادی به معنای افزایش ثروت سهامداران می باشد. مدل محاسبه ارزش افزوده اقتصادی به صورت زیر می باشد:
= EVA
از بدهی بدون بهره - کل دارایی های عملیاتی به میانگین موزون هزینه تأمین مالی دارایی های عملیاتی - سود عملیاتی بعد از کسر مالیات
برای محاسبه میانگین موزون هزینه تامین مالی دارایی های عصبانی از فرمول زیر استفاده می شود:
= میانگین موزون هزینه تأمین مالی
ارزش بازار حقوق مالکان + بدهی با بهره / (نرخ بازده مورد انتظار مالکان ∗ ارزش بازار حقوق مالکان) + (نرخ بهره مؤثر ∗ بدهی با بهره)
برای محاسبه نرخ بهره مؤثر از فرمول زیر استفاده می شود:
( نرخ مالیات -۱) ∗ نرخ بهره وام = نرخ بهره مؤثر
هر موسسه ای ممکن است دارای قسمت های مختلف باشد و ممکن است قسمتهای مختلف آن با هم داد و ستد داشته باشند. حال سؤالی که مطرح می شود این است که قیمت کالا و یا خدماتی که انتقال یافته است چگونه باید تعیین شود، جهت تعیین قیمت های انتقالی می توان از روش های متفاوتی استفاده کرد. عمده ترین روش های تعیین قیمت های انتقالی عبارتند از:
در روش های قیمت گذاری معمولا از روش هزینه یابی مستقیم (متغیر) استفاده می شود.
به این روش معمولا زمانی به کار گرفته می شود که ارزش بازار کالاهای در جریان ساخت انتقالی از یک قسمت به یک قسمت دیگر مشخص نباشد. در این روش برای قیمت گذاری انتقالات داخلی می توان از دو روش زیر استفاده کرد:
الف - هزینه یابی مستقیم - در این روش بهای تمام شده شامل مواد مستقیم، دستمزد مستقیم و سربار متغیر ساخت می باشد. این روش زمانی به کار گرفته می شود که بخش انتقال دهنده دارای ظرفیت بلااستفاده است.
ب - هزینه یابی جذبی - در این روش بهای تمام شده شامل مواد مستقیم، دستمزد مستقیم، سربار متغیر ساخت و سربار ثابت ساخت می باشد. این روش زمانی به کار گرفته می شود که بخش انتقال دهنده در ظرفیت کامل مشغول به فعالیت باشد.
این روش زمانی به کار گرفته می شود که قیمت رقابتی بازار برای کالای مورد نظر وجود داشته باشد. در این روش با در دست داشتن قیمت رقابتی بازار بهتر می توان به هدف های ارزیابی سودآوری فعالیت های مراکز مسئولیت درون سازمان دست یافت. به دلیل عینی بودن قیمت بازار، این روش بهترین مبنا برای ارزیابی عملکرد و سودآوری بخش های مختلف یک واحد تجاری می باشد.
این روش معمولا زمانی به کار گرفته می شود که قیمت بازار برای کالای مورد نظر وجود ندارد. در این روش مدیران مرکز انتقال دهنده با مدیران مرکز دریافت کننده کالا همانند یک معامله واقعی اقدام به چانه زنی برای توافق بر سر قیمت کالا می کنند. از مزایای این روش می توان به حفظ استقلال و اعطای حداکثر آزادی و اختیار عمل به مدیران بخش های مختلف اشاره کرد.
در این روش مرکز انتقال دهنده، کالا را با درصدی کمتر از نرخ جاری بازار برای مرکز دریافت کننده ارسال می کند.
در سیستم های هزینه یابی سنتی تولید، موجودی هایی همچون مواد خام و قطعات، کالاهای نیمه ساخته و کالاهای آماده برای فروش نگهداری می شود تا در مقابل امکان در دسترس نبودن اقلام مورد نیاز، ایمنی لازم وجود داشته باشد. اما در سال های اخیر مدیران واحدهای صنعتی پی برده اند که نگهداری موجودیها هزینه قابل توجهی را در بر دارد زیرا نگهداری موجودی ها موجب مصرف منابع ارزشمند می شوند و هزینه های پنهانی را ایجاد می کنند. بنابراین بسیاری از واحدهای تولیدی در کشورهای صنعتی، نحوه تولید و مدیریت موجودی های خود را تغییر داده و استراتژی جدیدی را برای کنترل جریان و فرایند تولید به موقع به اجرا گذاشته اند که به آن سیستم هزینه یابی به هنگام ( Just In Time ) می گویند. این استراتژی دارای ویژگی های زیر می باشد:
در سیستم هزینه یابی مرحله ای وجود کالا در جریان ساخت اول دوره موجب تفاوت در بهای تمام شده محصول در دو روش میانگین موزون و fifo می شود. در صورتی که در سیستم هزینه یابی مرحله ای از JIT استفاده شود، به طور کلی موجودی کالای در جریان ساخت اول دوره و پایان دوره از فرآیند تولید حذف شده و در نتیجه تفاوت بین روش میانگین و Fifo از بین می رود و منجر به نتایج یکسانی می شود. همچنین سیستم JIT موجب همانند شدن سیستم هزینه یابی سفارش کار با سیستم هزینه یابی مرحله ای می شود و می توان کارت سفارش را از فرآیند تولید حذف کرد. علاوه براین می توان از سیستم ادواری موجودی ها به جای سیستم دائمی استفاده کرد.
سیستم JIT حتی روش هزینه یابی را نیز تغییر می دهد و می توان در محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته از روش هزینه یابی برگردان (Back Flush Costing ) استفاده کرد. در روش هزینه یابی برگردان نیازی به حساب کنترل مواد نیست و می توان مواد خریداری شده را مستقیما در حساب کار در جریان ساخت ثبت نمود. به همین دلیل از حساب جدیدی به نام موجودی مواد و کار در جریان استفاده می شود. حذف حساب کنترل مواد بخش عمده ای از عملیات دفتری را کاهش می دهد ( مانند درخواست و صدور مواد، صدور فرم حواله انبار و روش های ارزشیابی مواد همچون میانگین و Fifo ). هزینه های دستمزد و سربار نیز مستقیما به حسابی با عنوان مخارج تبديل منتقل می شوند. از دیگر حساب های این نوع هزینه یابی، حساب کالای ساخته شده و حساب بهای تمام شده کالای فروش رفته است. در هزینه یابی برگردان مواد خام و مخارج تبدیل به حساب بهای تمام شده کالای فروش رفته منتقل می شوند و کلیه ثبت های مربوط به انتقال بهای کالای در جریان ساخت از یک دایره به دایره دیگر و انتقال به حساب کالای ساخته شده حذف می شود و در این رابطه استاد دائمی نگهداری نمی شود و در عوض در پایان دوره، کالای ساخته شده و کالای در جریان ساخت تعیین و ارزشیابی می شوند و بهای تمام شده آنها در جهت عکس از حساب بهای تمام شده کالای فروش رفته به حساب های کالای ساخته شده و حساب موجودی مواد و کار در جریان منتقل می شوند هزینه یابی برگردان مبتنی بر بهای استاندارد بوده و محاسبه بهای تمام شده کالای ساخته شده تا پایان فرآیند تکمیل به تأخیر می افتد.
در محیط رقابتی و پیچیده کنونی، سازمان ها جهت بقاء نیازمند این هستند که کالاهایی با کیفیت بالا و با قیمت پایین عرضه کنند. افزایش کیفیت محصولات و کاهش قیمت از مؤلفه هایی هستند که رضایت مشتری را در بر خواهد داشت. در این رابطه مدیریت بهای تمام شده سنتی نمی تواند موثر واقع شود، بنابراین مدیریت هزینه بر مبنای هدف می تواند به عنوان یک ابزار راهبردی و کلیدی جایگزین آن شود هزینه یابی هدف (TC) یک فرآیند سیستماتیک است که در آن مدیریت هزینه و برنامه ریزی در سود توصیف می شود. در این روش ابتدا قیمت هدف (قیمت بازار) که عبارت از پیش بینی نیست برای یک محصول یا خدمت خاص است و مشتری مایل و قادر به پرداخت آن است از طریق بازار تعیین می شود و پس از آن سود هدف (سود برنامه ریزی شده مورد انتظار) مشخص می شود و نهایتا از مابه التفاوت قیمت و سود هدف، قیمت تمام شده هدف مشخص می شود.
سود هدف - قیمت هدف = قیمت تمام شده هدف
لازم به توضیح است که در هزینه یابی نسبی معادله فوق به صورت زیر تعریف می شود
سود + هزینه های چرخه کامل عمر =قیمت
در هزینه یابی هدف تأکید بر کاهش هزینه های تولیدی است که در آن یک محصول باید با سطح مشخصی از کیفیت و کار کرد و با قیمت فروش پیش بینی شده به منظور ایجاد یک سطح مشخص از سود، تولید شود. حصول اطمینان از این که آیا محصول با ویژگیهای مشخص از لحاظ کیفیت و کار کرد و قیمت می تواند سطح رضایت بخش از سودآوری ایجاد کند یا خیر در هزینه یابی هدف مورد توجه قرار می گیرد و به عنوان یک ابزار راهبردی قوی که سازمان را همزمان قادر به یافتن سه بعد کیفیت، هزینه و زمان می کند، به کار گرفته می شود. هزینه یابی هدف یک رویکرد است برای رسیدن به بهای محصول یا خدمات در شرایطی که قیمت فروش بر اساس رقابت تعیین می گردد و سود مورد انتظار از پیش مشخص و تعیین شده است. قیمت فروش و سود از پیش تعیین شده و قطعی فرض می شود، لذا باید هزینه ها و بهای تمام شده را به سطحی رساند که با فرض از پیش تعیین شده فروش و حداقل سود مورد انتظار هزینه ها از سطح میزان پیش بینی شده فزونی نیاید آنچه کار مدیریت بنگاه را در این معامله دشوار می سازد این است که کاهش و کنترل هزینه ها باید با حفظ و حتی گاهی اوقات ارتقاء کیفیت نیز همراه باشد، لذا به همین خاطر هزینه یابی هدف بخشی از فرآیند مدیریت جامع برای بقاء سازمان در محیط رقابت فزاینده است. جدول زیر عمده ترین تفاوت های هزینه یابی سنتی و هزینه یابی هدف را نشان می دهد.
هزینه یابی سنتی | هزینه یابی هدف |
قیمت بازار به عنوان بخشی از برنامه ریزی بهای تمام شده در نظر گرفته نمی شود | قیمت بازار رقابتی در برنامه ریزی بهای تمام شده در نظر گرفته می شود. |
هزینه ها، قیمت را مشخص می کند. | قیمت، هزینه ها را مشخص می کند. |
به منظور کاهش هزینه ها، به ضایعات و عدم کارایی و سر بار تولید توجه می شود. |
طراحی، عامل با اهمیتی در کاهش هزینه ها بوده و هزینه ها قبل از وقوع مورد نظارت و کنترل قرار می گیرند. |
تأمین کنندگان قطعات و مواد اولیه بعد از طراحی محصول درگیر می شوند. | تأمین کنندگان قطعات و مواد اولیه زودتر از اتمام طراحی در گیر می شوند |
مشتری در کاهش هزینه دخالتی ندارد و به نیازها و سطح رضایت مشتری توجه نمی شود. | داده های مشتریان به عنوان راهنمایی برای کاهش هزینه هاست |
در برنامه ریزی بهای تمام شده از زنجیره ارزش استفاده نمی شود یا کمتر استفاده می شود. | در برنامه ریزی بهای تمام شده از زنجیره ارزش استفاده می شود. |