«حکیمیه، خیابان شهید عباسپور، خیابان سازمان آب» اگر سه شنبهها به این آدرس بیایید میتوانید با سه شنبه بازار شرق تهران روبرو شوید. جایی که گفته میشود هر آنچه بخواهید و ...
«حکیمیه، خیابان شهید عباسپور، خیابان سازمان آب» اگر سه شنبهها به این آدرس بیایید میتوانید با سه شنبه بازار شرق تهران روبرو شوید. جایی که گفته میشود هر آنچه بخواهید و به قول معروف از شیر مرغ تا جان آدمیزاد؛ میتوانید در بند و بساط غرفه دارهای این بازار روز پیدا کنید و مطمئن باشید از آن دست خالی بیرون نخواهید آمد.
کسانی که تا قبل از آشنایی با بازار روزهایی از این دست بساط خود را در پیاده روها، پارکها و کنار ایستگاههای مترو پهن میکردند؛ اما از زمانی که مطلع شدند چنین فضاهایی برای ساماندهی دستفروشان ایجاد شده دیگر لقای دستفروشی کنار خیابان را به عطایش بخشیدهاند. با وجود آنکه برای گرفتن غرفه هر هفته مجبور هستند هزینهای بابت کرایه جا پرداخت کنند اما معتقدند همین که نگران اماکن و سدمعبر نیستند پرداخت این هزینهها به تمام دردسرهای دستفروشی میارزد.
به گزارش صبح نو ، زمانی که میخواهید پا به سه شنبه بازار بگذارید با لبو و باقالی داغ و پشمک چوبی از شما استقبال میشود و چرخ دستی این محتوای گرم و خوشمزه منتظر است تا شما به آن سمت بروید و در ابتدای کار طعم این خوردنیهایی که بخار از آنها بلند میشود را بچشید... صاحب گاری لبو میگوید از ۱۰ سالگی با همین چرخ دستیها کار میکرده و ابتدا هم چرخ دستیاش را به چهارراهها میبرده: «من از وقتی که یادم میآید با چرخ دستی لبو فروختهام. شاید ۱۰ سال بیشتر باشد. در ابتدا به چهارراهها میرفتم و خدا خدا میکردم یک ماشین هوس خوردن لبو و باقالی داغ کند و نیش ترمز بزند.» او حالا ۴ سالی است که به بازارهای روز میرود و در این مکانها چرخ دستیاش را آماده فروش لبو و باقالی میکند: «از وقتی که شهرداری با سد معبر به شکل جدیتری برخورد میکند به بازارهای روز مانند سه شنبه بازار میآیم. در اینجا وضعمان هم بهتر است.
در بازار روز فروش بهتری داریم
آقای روسری فروش در حال تا کردن روسری و شالهایی است که مشتریها نپسندیدهاند و دارد سرجایشان میگذارد و میگوید: «سالهاست دستفروشی میکنم. اوایل در پیاده روها میرفتم. بالاخره دستفروشی دردسرهای خودش را دارد. اینجا هم سختیهای خودش را دارد. با وجود آنکه متری ۱۰ هزار تومان بابت هر غرفه اجاره میگیرند اما به تمام دردسرهایی که در خیابان بساط میکنیم میارزد. ۶ سال میشود که به بازار روزها میآیم و خدارا شکر فروش هم بهتر از زمانهایی است که در خیابان بساط میکنیم.» مرد دیگری در کنار غرفه شال فروشی، ظروف مس و برنج میفروشد و میگوید: «من ۱۰ سال است که در کار مس و برنج هستم و مغازهای برای فروش اجناسم ندارم. همه جور فروش اجناسم را هم امتحان کردهام؛ از دستفروشی بگیرید تا آمدن به جشنوارهها و بازارچههای مختلف. کار کردن در بازارچههای روزانه بهتر است چون در این مکانها مردم رفت و آمد و زیادی دارند و فروش بهتر است.»
بازار روزها از مغازه داری بهتر است
یکی از غرفه دارها لباس مردانه میفروشد و معتقد است بازارهای روزانه از مغازه داری بهتر است: «۱۵ سال میشود که در کار لباس مردانه فروشی هستم. در این سالها با وجود آنکه میتوانستم مغازه بگیرم این کار را نکردم. مغازه دردسرهای خودش را دارد. از اجاره و مالیات و پول آب و برق بگیرید تا مکان مغازه که ممکن است یک مغازه روزی ۳۰ میلیون تومان بفروشد و مغازه دیگر ۲۰۰ هزار تومان هم در روز فروش نداشته باشد. بازارهای روز ریسک کمتری دارد. مکانها متفاوت است و شما میتوانید با مشتریهای مختلف سر و کار داشته باشید.»
۷ سال است به بازار روز میآیم
پیرمردی حدوداً ۸۰ ساله بساطی دارد که در آن هر خرت و پرتی که بخواهید میتوانید پیدا کنید. از شانه و برس بگیرید تا لیف و چسب و کبریت و کش سر و... میگوید کارش فروش لباس بوده و از سال ۷۰ مجبور میشود برای امرار معاش کنار خیابان وسایل مختلف بفروشد: «بازار اوضاع خوبی ندارد. قبلاً کارم چیز دیگری بود اما الان مجبور هستم دستفروشی کنم. اوایل کنار خیابان میرفتم و وسایلم را می فروختم اما شهرداری نمیگذاشت بساط کنیم و هر روز یک دردسر داشتیم. حالا ۷ سال میشود که به بازارهای روز میآیم. بازار اصلاً خوب نیست اما خدا را شکر باز هم نان شبمان درمی آید.»
ایستگاه ۱۵خرداد فروش بهتری داشتم...
پسر جوانی با چند بسته روکش اتو قدم زنان در میان غرفهها و مردمی که به سه شنبه بازار آمدهاند میچرخد و از مردم میخواهد که از او روکش اتو بخرند. میگوید سالهاست دستفروشی میکند: «تا قبل از آنکه شهرداری جلوی دستفروشی را در بازار ۱۵ خرداد بگیرد در آنجا بودم. واقعاً آنجا فروش خیلی خوب بود و ۳ برابر آنچه الان میفروشم فروش داشتم. با این حال الان هم با آمدن به بازارهای روز فروشم بد نیست و روزیمان میرسد.» مردی که کیف میفروشد میگوید که خودش تولیدی کیف دارد و ۲۸ سال است که در بازارهای روز تهران مشغول به کار است: «من مغازهای ندارم و بیشتر فروشم از طریق همین بازارهای روزانه است. ۲۸ سال میشود این بازارها راه افتاده و من هم از همان زمانها این کار را میکنم و کیفهایی که درست میکنیم را به اینجا میآورم و میفروشم. یک زمانی همین منطقهای که سه شنبه بازار است هیچ کس نبود و بیابان. با این حال من به اینجا میآمدم و مشتریهای کم خودم را راه میانداختم. الان آنقدر ساختهاند که دیگر جای سوزن انداختن نداریم. با این وجود فکر نکنید بازار داغ است فروش نسبت به سالهای قبل خیلی کمتر شده.»
مرکز خرید این اطراف نیست بازار روزها خوباند
مردم هم از بازارهای روزانه راضی هستند. خانمی که به همراه فرزندش آمده میگوید: «در منطقه شرق تهران به ویژه سمت حکیمه مراکز خرید کمی وجود دارد و ما دلمان به همین بازارهای روزانه خوش است. قیمتها خوب هستند و به قول معروف هم فال است و تماشا.» خانم دیگری هم معتقد است سه شنبه بازار جزو بازارهای روزانهای است که از آن میتوان اجناس خوب خریداری کرد: «با اینکه تا دلتان بخواهد جنس چینی در بازار زیاد است اما در اینجا کالاهایی که میآورند همه قیمت مناسب دارند و نمیشود وقتی وارد این بازارچه میشوید دست خالی از آن خارج شوید.» خانم دیگری ابراز رضایت میکند از اینکه افرادی مانند دستفروشان عادی که برای امرار معاش مجبورند کنار خیابان بساط کنند ساماندهی شوند: «من هیچ مشکلی با خرید از دستفروشان ندارم. چون آنها برای یک لقمه حلال به جای دزدی و مال مردم خوری این کار را میکنند. اما متأسفانه مشکلاتی مانند سدمعبر مانع میشود که آنها شغل مناسبی داشته باشند. همین که شهرداری برای آنها جایی را در نظر بگیرد که برخی از روزهای هفته بتوانند کالای خود را بفروشند هم برای آنها خوب است و هم ما که میتوانیم اجناسی با قیمت مناسب خریداری کنیم.»